آ نجا که چشم تست ، شهاب های خاکستر شده و ستارگان فرو مرده شفا می گیرند و هر جا که نظر می
افکنی ، رویشگاه جاوید گیاهان می شود ، و در این میان ، ذره ای هستم که در دور ترین کهکشان های
حیات به جاذبه خورشیدی چشمان تو گرفتار امده است ، می آیم ، از گردابهای فضائی می گذرم ،
از کوهستان می گذرم و چون در مدار نورانیت قرار می گیرم ، بدل به نیزه ای آتشین می گردم که به اعماق عدم پرتاب می شود.
ای ناگشوده ترین اسرار ! ای کلام ناپذیر عبارت ناشناس ! ترا به ناشناخته ترین مدایح ، ترا به ناشنیده ترین ستایش ها تقدیس می کنم . ای آرزوی ماورائی ! ای محال زیبا ! ای بزرگ ! ای ! مرا در این جنگل آهنین در این دنیای دودآلود سیاه ، غریب و تنها می گذار